جشن پروانگی ۱۴۰۲

تا وقتی کارتهای ملاقاتشون به دستمون نرسید ،باورمون نمیشد….جدی جدی همه دخترامون دعوت شده بودن…دیگه باید بهشون خبر میدادیم و فرصت خیلی کم بود…این شد که چند نفری لیست اسامی رو تقسیم کردیم و شروع کردیم به تماس…اول با مامانها مطرح کردیم و قرار شد وقتی مجدد زنگ میزنیم دخترا گوشی رو بردارن و بهشون خبر بدیم….الو…سلام بفرمایید…وای خانم ..شمایید؟😳تولد حضرت علی ع…جشن پروانگی…واقعا؟؟؟ یعنی از نزدیک میبینیمشون؟؟؟🤩دونه دونه تماسها که گرفته شد ، همراهشون،و حتی گاهی جاشون ذوق کردیم و بعد بغض و گاهی اشکهایی که میریختیم …و غبطه ای که به حالشون می خوردیم…مهمونای ویژه حضرت آقا…شب میلاد حضرت پدر(علیه السلام )…صبح که اومدن،ساکهایی که هدیه شون بود رو همراه کارتهای ملاقات تحویل گرفتن و دور هم یه جشن قبل از جشن اصلی گرفتیم…قرار بعدی مون تو کوچه نوشیروان بود….قراری که براش کلی ذوق داشتیم…دخترایی که با چادرای خوشگلشون اومده بودن و به نوبت و گروهی وارد میشدن…
از اینجا به بعد فقط اونها مهمونای خاص بودن و ما تنها تونستیم یه نامه از طرف همه تسنیم محبتی ها رو به واسطه شون به اقا برسونیم….اینجا براشون یه شروع جدید بود،شروع بزرگ شدن و مستقل شدن…

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *